navigation


خانه       نمونه آثار       مقالات       آموزش سه تار       بیوگرافی       تماس با من


۰۴ دی، ۱۳۹۰

هنرگام زمان

هرو دیرینه سرمنزل عشق    
       
بهراد توکلی: "هنر گام زمان " عنوان اثر جدیدی از محمدرضا لطفی است که به تازگی توسط موسسه فرهنگی هنری آوای شیدا تهیه و منتشر شده است . اثر به جهات متفاوتی قابل بررسی است که در اینجا به برخی از مهمترین شاخصه های آن می پردازیم .
اول :هنرگام زمان شامل  ساخته های اخیر استاد محمدرضا لطفی (به استثنا تصنیف بیداد) است که برای نخستین بار پس از بازگشت محمدرضا لطفی به ایران توسط گروهی متشکل از دو گروه بانوان و همنوازان شیدا در دستگاه همایون به صورت تنظیم شده اجرا شده است . در سالهای اخیر آثار گروهی لطفی به صورت بافت اونیسون (تک صدائی) اجرا شده است . این بار تنظیم قطعات را هنرمند گرامی حمیدرضا مرتضوی انجام داده است بافت کلی تنظیم کنترپوان ساده عمدتا به فرم کانون است بدین معنی که ملودی ها در بخش های کشیده یکدیگر به تناوب وارد می شوند و کمتر نظیر تنظیم های کنترپوانتیکی است  که در ان ملودی ها واجد شخصیت ملودیکی مستقل با حرکت موازی نقطه به نقطه است بدون ارزش گزاری بر این سلیقه آهنگساز و تنظیم کننده تنها می توان به این نکته اشاره کرد که چنین تنظیمی چندان نیازمند به حجمی چنین از نوازندگان نیست و در واقع چنین حجمی خود سبب می شود که خطوط تنظیمی به خوبی شنیده نشوند دلیل آن هم عدم تناسب حجم ارکستر در لحظاتی است که ملودی ها به شکل اونیسون حرکت می کنند با حجم طبیعتا پائین امده در هنگامی که خطوط از هم جدا شده و یکدیگر را همانگونه که ذکر شد در بخش های کشیده یکدیگر تکمیل می کنند . طبیعتا بافت موسیقی و سازبندی ارکستر باید متناسب باشند و این موضوعی است که در اثر چندان به چشم نمی آید هر چند زیبائی ملودی ها و شکست ریتم و تغییر الگوهای ریتمیک در بخش های بی کلام تصنیف ها که خود از تکنیک های شاخص و بدیع لطفی محسوب می شود تا حد بسیاری بر این عدم تناسب پرده می پوشد این تکنیک و تحرک و تنوع ریتمیک و ایجاد کنتراست حرکتی میان بخش های شعری و بی کلام تصنیف در اکثر تصنیف های استاد لطفی به صورت نقطه ای درخشان قابل مشاهده است که به عنوان نمونه می توان به تصنیف زیبای "ناز لیلی" و "داروک"  با صدای استاد محمدرضا شجریان اشاره کرد.
دوم : فرم اثر فرم چندان متعارفی نیست شروع رپرتوار با تصنیف با ریتم سنگین در ابتدا و تکرار آن در پایان اگر چه همانگونه که استاد در توضیح اثر نوشته اند در رپرتوار موسیقی برنامه های رادیوئی گلها مسبوق به سابقه است اما در برنامه های گلها که چنین فرمی را تبعیت می کردند میان دو بار اجرای تصنیف در ابتدا و انتهای اثر عمدتا تنها یک ساز و آواز یکپارچه و محض شنیده می شود و تصنیف تنها زینت و حاشیه ی متن ساز و آواز محسوب می شود این تقابل در واقع موجب نوعی شخصیت بخشی بیشتر به ساز و آواز می شود اما در اثر هنرگام زمان مابین تکرار تصنیف سنگین در ابتدا و انتهای اثر تکنوازی ، چهارمضراب ، ساز و آواز و تصنیف بیداد نیز شنیده می شود در واقع در این اثر تکرار های تصنیف ابتدا و انتها به ترتیب جایگاه پیش درآمد و رنگ را در رپرتوار کلاسیک موسیقی ایرانی گرفته اند که در جایگزینی تصنیف با پیش درآمد به لحاظ ریتم و فرم اگر بتوان تشابهی را یافت در جایگزینی با رنگ به سختی می توان چنین تصوری را توجیه کرد هرچند هنرمند در آفرینش فرم در مفهوم جدی ان  نیز آزاد است و این توضیحات صرفا جهت معرفی فرم اثر بوده و قصدی بر ارزش گزاری ندارد.
سوم : بافت قطعات به لحاظ تنوع ملودیک و ریتم جز شاخصه ای ارزشمند اثر است و گردش ملودی ها به گونه ای پخته و منسجم است که همچنان نشانه و مهر آهنگساز توانمند موسیقی ما- محمدرضا لطفی-  را به همراه دارد خصوصا در چهار مضراب که تنوع ملودیک و ریتمیک و جدا شدن و پیوستن ملودی ها به پایه و تکمیل یکدیگر به گونه ای درخشان هوشمند و صورت پذیرفته است.
چهارم : ساز و آواز در این اثر از جمله بخش هائی است که می توان گفت که برای نخستین بار در آثار استاد لطفی به وحدت فرم کلاسیک اثر تا حدودی آسیب رسانیده است . سه تار استاد لطفی همچنان توانمند و کلاسیک و فاخر جلوه گر است اما نوع و شیوه آواز خوانی جناب فریدن پور سنخیت چندانی با فضای کلاسیک موسیقی دستگاهی ایرانی ندارد و بیشتر به شیوه رمانتیسمی که در آواز ایرانی در زمان دور شدن از فضای رسمی موسیقی دستگاهی در سالهای دهه چهل و اوائل دهه پنجاه شمسی رایج شد نزدیک است شیوه اواز خوانی فریدون پور نزدیک به محمودی خوانساری و اکبر گلپایگانی است که با فضائی که لطفی در موسیقی اش ارائه می دهد در تضاد است . کشش ها طولانی روی کلمات ، تحریر های مالشی پرش ها و بازگشت های گلیساندو وار در آواز با فرم و شبوه ای که اتفاقا عمدتا توسط خود استاد و دیگر هنرمندان جریان موسوم به چاووش نوعی بازگشت به مبانی کلاسیک موسیقی رسمی ایرانی بود در تعارض جدی است . در واقع زمان بندی و شیوه آواز خوانی اتفاقا پراحساس جناب فریدون پور به همراهی با ساز ویلن نوازندگان دوره رادیو و نیز آن فضای موسیقی بسیار متناسب بوده و بسیار هم در ان فرم زیبا است .
پنجم: دو تصنیف اثر به لحاظ تنوع ملودی و احساس و حرکت روان جملات موسیقائی بسیار ارزشمند است اما  نکات انگشت شماری در تلفیق شعر و موسیقی و بعضا حتی در بیان شعری به چشم می خورد که از استاندارد دقت و نگاه موشکافانه لطفی به دور است در تصنیف هنرگام زمان که بر روی شعر جناب سایه ساخته شده در بیان شعری در بیت "دردا و دریغا که در این بازی خونین / بازیچه ایام ، دل آدمیان است " خواننده کلمه "ایام" را با کسر میم ، به دل آدمیان متصل می کند که مفهوم شعر را به هم می ریزد و در واقع ایامِ دل آدمیان می خواند که هم مفهومی را ایجاد نمی کند و هم اگر به قصد اولویت به ملودی چنین وصلی لازم بود (که چندان در اینجا این لزوم احساس نمی شود) این گونه وصل ها در سنت آواز خوانی و تصنیف خوانی با حرکت ضمه مرسوم بوده است . در تصنیف بیداد نیز در بیت "رستم دستان و هزاران چو او /بنده و بازیچه درستان ماست" خواننده می خواند : "رستم و دستان و هزاران چو او" دستان لقب رستم پهلوان نامدار اساطیری ایران است در ادبیات گاها با حذف اسم ، صفت یا لقب جایگرین و شود اما و صل اسم و لقب با "و" سبب تشخص اسم و صفت به صورت مستقل می شود و تازه اگر منظور شاعر از لقب دستان اشاره به فرد دیگری غیر از رستم بود باید ضمیر اشاره ای هم به صورت جمع به کار می رفت : "رستم و دستان و هزاران چو آنها " که با توجه به شعر می توان گفت مد نظر شاعر "رستم ِ دستان " بوده نه " رستم و دستان" این نکات کوچک اگر چه چیزی از ارزشهای اثر را کم نمی کند اما مشاهده ان در اثر استاد طراز اول موسیقی ایران دور از ذهن است .
استاد لطفی از زمان بازگشت به ایران در امور تولید و آموزش و اجرا بسیار فعال و مثمر ثمر بوده اند هرچند در این راستا حفظ تعادل میان نقش لطفی هنرمند ، با لطفی مدیر ، با لطفی نقش آفرین در فرهنگ ، بسیار دشوار بوده و بعضا در جا هائی سبب شده تا این نقش های چندگانه یکدیگر را تحت شعاع قرار دهند موضوع به کار گیری حدود سی نوازنده ، معرفی خوانندگان جدید، برنامه ریزی برای تولیدات جوانتر ها به منظور معرفی آنان و ایجاد تحرک در این نسل  بعضا مخاطبان آثار استاد را در حوزه موسیقی دچار تشنگی کرده است همچنان که بسیاری هنوز مشتاق و چشم به راه آثار و کنسرت های تکنوازی استاد هستند تا آثار گروهی . به هر روی استاد لطفی بیش از چهل سال است که در موسیقی ایران طلایه دار تحرک و ابداع بوده اند و نقش ایشان در فرهنگ و هنر ایران غیرقابل انکار است و بسیار مصداق این شعر سایه در "هنرگام زمان " که :
تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی               بنگر که زخون تو به هر گام نشان است....
سایه شان مستدام باد.
منبع: روزنامه هفت صبح مورخ 4/10/90

۲۷ آذر، ۱۳۹۰

سالهای شعارزدگی ، بیگانگی ، تزویر...

            امیرکبیر

آهنگساز : پژمان طاهری
خواننده : شهرام ناظری
ناشر : موسسه فرهنگی هنری آوای باربد

                    معرفی و نقد: بهراد توکلی
بهراد توکلی: آلبوم امیرکبیر که ظاهرا اجرای زنده کنسرت گروه ایرانی با شهرام ناظری در گرگان بوده است به واسطه تصنیف امیرکبیر (ساخته شده بر روی شعری از زنده یاد فریدون مشیری در رثای امیرکبیر) بدین نام گرفته است تصنیفی که شاید بتوان گفت تنها نقطه قوت آهنگسازی اثر به شمار می رود. آلبوم در دو لوح فشرده که هر یک حدود 30 دقیقه موسیقی را در بر می گیرد ارائه شده است که در هر یک از لوح ها قطعه ای تصویری از کنسرتهای دیگر شهرام ناظری گنجانده شده که در نوع خود ابتکار جالبی است. موسیقی آین آلبوم در دو بخش با نام های "شب های پائیزی" و "امیرکبیر" ارائه شده است. هر دو بخش به به لحاظ فرم و بافت موسیقائی از نقاط ضعف و پراکندگی های شدیدی در حوزه اهنگسازی رنج می برد در بخش اول همچون بخش دوم فرم و بافت اساسی ترین نقاط ضعف آن محسوب می شود بخش اول  با قطعه ای موسوم به تنهائی اغاز می شود که با آرپژ های سنتور و همراهی کمانچه آلتو آغاز می شود و سپس گروه نیز همراه می شود  قطعه که باید معرف مد اصلی آلبوم باشد به دشواری به این اولیه ترین خصیصه موسیقائی خود نائل می شود و مد اصلی دستگاه نوا را به طور نیم بند تداعی می کند و به لحاظ فرم قطعه را در فرم های کلاسیک موسیقی دستگاهی نمی توان نام گزاری کرد حرکت ملودی ها بیشتر پاساژ ها و آرپژهای رفت و برگشتی تا درجه چهار و پنج است با ساختاری مشابه و تکرار یک ملودی مدل نه چندان ایرانی  در ادامه آواز شهرام ناظری است که شعری از زنده یاد اخوان ثالث را در فضائی که باز هم به سختی می توان نام "نوا" بر آن نهاد می خواند اما به لحاظ بیان شعر با ملودی اواز از ناظری اجرای موفقی را می شنویم به این شرط که نخواهیم ملودی های اواز را در فرم کلاسیک آواز خوانی بسنجیم اما در پایان این فضای غیر مقید به فرم و فضای کلاسیک موسیقی دستگاهی ناگهان تصنیفی در ابوعطا ! از عارف قزوینی می شنویم تصنیفی که آقای طاهری دور اصلی ان را تغییر داده تا با حذف دشواری های آن بلکه آن را در میان مردم و خوانندگان فراگیر کند!! (نگاه کنید به توضیحات درون لوح ها) البته وقتی  ذهنیت هنرمندی  تا این حد از به مبانی موسیقی دستگاه به دور باشد طبیعی است که با ادوار ضربی نیز چنین بیگانگی احساس کرده و اثر یکی از بزرگترین تصنیف سازان تاریخ موسیقی ایران را اصلاح کند اما کاش جناب طاهری کمی می اندیشیدند که شاید خودشان با فضاهای موسیقی کلاسیک ایران بیگانه بوده یا شده اند و شعور و درک مخاطبان را آن هم با توضیحی که یاد شد چندین کوتاه نمی انگاشتند . در هم دوختن نوا به ابوعطا که از ضعف های جدی در دانش مجریان از دیرباز محسوب می شده است اما گویا  دیری است در این روزگار از خود بیگانه همه قواعد و چارچوبها فدای امواجی می شود که ذهن ها را آشفته می سازد پس از این تصنیف قطعه ای با عنوان کنسرتو ! می شنویم . واژه کنسرتو اطلاق به فرمی در موسیقی کلاسیک می شود که تقابل و همراهی یک ساز سلو با ارکستر سمفونیک را در بر می گیرد که ملودی ساخته شده برای ساز سلو باید بر اساس تم واریاسیون های مشخص باشد در این قطعه که مشخص نیست کنسرتو برای چه سازی است و از چه قواعدی فرمی درون ملودی ای پیروی می کند یک تم توسط ساز سنتور و کمانچه آلتو و عود نواخته می شود شاید نام تریو به همراه تمبک برای آن مناسب تر بود حال بماند که  گروه کوچک ایرانی چه ارتباطی با ارکستر سمفونیک دارد در لوح دوم نیز تنها دو تصنیف موسیقی با کلام لابه لای دو چهارمضراب و یک قطعه ضربی مقدمه و چند سلو کوتاه که همگی دارای ضعف ساختاری مشهودی هستند گنجانده شده که به لحاظ بافت کلی بسیار پراکنده و نامشخص است تصنیف ای عاشقان که ظاهرا در فضای دشتی و شور ساخته شده از دو ملودی مدل تشکیل شده که هر دو اقتباسی است اولی ملودی مدل بخش نهفت تصنیف مشهور "دود عود " زنده یاد مشکاتیان و دومی ملودی مدل تصنیف افشاری "باز آمدم " ساخته محمدرضا لطفی و تنها ابتکار جناب طاهری شاید به کار گیری آلتراسیونی باشد که در این کار اقتباسی البته بدون نام بردن از آهنگسازان اصلی در قطعه به کار برده اند! همانگونه که در ابتدا عنوان شد تنها نقطع قوت آهنگسازی اثر تصنیف انتهائی امیرکبیر است که بر شعر زیبای زنده یاد مشیری ساخته شده است روند ملودی ها و تنظیم با فضای تصویرگر شعر به خوبی در هم امیخته و به لحاظ ساختاری نیز از وحدت و انسجام خاصی برخوردار است . اما گویا در کل این اثر آهنگساز کوشیده تا با فشار یک اثر خود را تبدیل به یک رپرتوار کند ! شاید تنها عامل وحدت بخش آلبوم اشعار اعتراض گونه ای باشد که در سال های اخیر رواج یافته است به هر روی آابوم امیرکبیر جدا از بسته بندی و معرفی مناسب ناشر و تصنیف زیبای امیرکبیر بیان مدون  و خط سیر مشخصی را به همراه نداشته و دنبال نمی کند  
سالهای اخیر سالهای شعارزدگی است سالهائی که در عرصه فرهنگ و هنر نفی بی پشتوانه علمی  قواعد و اصول علمی به همراه شعار تجدد نشانه دانش شده است سالهای بیگانگی با خود سالهای تزویر ... این موج بیگانگی بسیاری از هنرمندان را با خود برده است و بسیاری از چارچوب ها ، عنوان ها و حتی اندیشه ها را نیز دستخوش تزلزل ساخته در چنین فضای موج زده ای آلبوم های اینچنینی  موسیقی نیز بسیار شنیده می شود آثاری که با هیچ معیاری حتی معیارهای پست مدرن قابل سنجش و نقد هنری نیست لذا این نوشتار تنها معرفی و اشاره ای به نقاط قوت و ضعف اثر بود که اساسا چنین ارائه های آثار هنری چندان قابل نقد نیست.

منبع: روزنامه هفت صبح مورخ27/9/90

۲۵ آذر، ۱۳۹۰

من جدا گریه کنان ابر جدا

من جدا گریه کنان ابر جدا
گروه ماهریز
آواز: مظفر شفیعی
نوازندگان: محمد شوقی سرخوش(نی)، بابک شاهگلدی(تار)، آبتین غفاری(تمبک)، علی صحفی( تار)، هادی اینانلو(سنتور)، حسین اینانلو( سه تار و عود)، حسام اینانلو(کمانچه و قیچک)،
صدابردار: آرمین کارباف
طرح جلد: علی زارع(عکس)، صبا قدمی(گرافیک)
ناشر: موسسه فرهنگی هنری آواخورشید
مدت:48:00
بهراد توکلی: آلبوم «من جدا گریه کنان ابر جدا» از مجموعه ای از آثار آهنگسازان گروه «ماهریز» در مایه های بیات ترک، کرد بیات و دشتی شکل گرفته است. در نگاه اول چند ویژگی مهم از نکات مثبت اثر به چشم می آید که در راس آن آواز استادانه ی «مظفر شفیعی» است. تلفیق شعر و موسیقی در آواز از نقاط برجسته ی خوانندگی مظفر شفیعی در این آلبوم به حساب می آید. جدای از تلفیق از منظر تاکیدات در ارایه ی تقطیعات شعری بیان احساس و مضمون شعر با فراز و فرود ملودی نیز از نکات برجسته ی آواز این خواننده محسوب می شود؛ موردی که در دهه های اخیر تنها در آواز چند خواننده ی معدود از جمله «غلامحسین بنان» و «حسین قوامی» به چشم می خورد. این عامل در کنار روانی تحریرها تناسب شدت و حجم صدا در محدوده های مختلف صوتی و همچنین احساس غنی شفیعی از جمله مواردی است که شنونده را به تفکر در این سوال مهم سوق می دهد که چرا تا به حال جامعه ی علاقه مندان موسیقی از شنیدن صدای شفیعی به صورت یک آلبوم موسیقی محروم مانده اند؟ شفیعی به رغم آنکه سال های متمادی شاگردی استاد آواز ایران «محمدرضا شجریان» را در کارنامه ی هنری خود دارد اما به بیانی کاملا مستقل از استادش دست یافته که در میان خیل مقلدان صدا و آواز شجریان، حضور او در صحنه ی موسیقی می توانست نقش مهمی را در پاسخگویی به ذایقه های گوناگون شنیداری ایفا کند اما همچنان افسوس سال هایی را می خوریم که او می توانست حضور موثرتری در جامعه ی مخاطبان موسیقی داشته باشد و البته اکنون امیدواریم این حضور هر چند دیر مستمر شود.
اما در یک کلام با احترام به تک تک هنرمندان گروه ماهریز می توان گفت آواز شفیعی در این اثر سطحی بالاتر از آهنگسازی ها و جواب آوازهای اثر داشته که با توجه به تفاوت تجربه ی میان این گروه جوان و شفیعی تا حدودی طبیعی به نظر می رسد. البته این اثر به دلیل تعدد آهنگسازان از کمبود عناصر وحدت بخش رنج می برد؛ اگرچه آن طور که «هادی اینانلو» در متنی که در دفترچه ی آلبوم نگاشته، روند اشعار و نیز آواز شفیعی به وحدت اثر تا حدودی کمک کرده، اما آهنگسازی چندگانه سبب افت و خیزهای فنی و احساسی اثر شده است؛ البته برآیند کلی اثر بسیار مثبت و قابل دفاع است. به هر روی کار گروه نیز دارای ویژگی های مثبت بسیاری است که در اینجا به برخی از آنها اشاره شده؛ مهم ترین نکته ی کار گروه ماهریز رسیدن به بیانی جمعی و سونوریته ی گروهی مناسبی است که در اثر چند سال استمرار و همنشینی اعضای گروه حاصل شده. استمرار و تلاش خستگی ناپذیر گروه ماهریز ستودنی است، آن هم در شرایط دشوار سالیان اخیر. در حوزه ی موسیقی امر بسیار مهمی است که فقدان آن سبب افت کیفیت گروه نوازی در میان گروه های جوان شده است. شرایط سخت کنونی اعم از فقدان مکان تمرین مناسب برای گروه ها، نگاه تجاری دولت به موسیقی، عدم حمایت مناسب از گروه های مستقل و مانع تراشی های متعدد در نهادهای دولتی برای اجرای موسیقی؛ همه و همه سبب شده تا گروه های موسیقی در سیاست نانوشته ای قرار بگیرند که ثمره ی آن حذف موسیقی و فرهنگ ملی و جایگزینی آن با موسیقی های مصرفی است که هم برای مسئولین دولتی شاغل در بخش خصوصی(!) سودآورتر است و هم به یکسان سازی فرهنگی در راهبرد پیوستن به شبکه های جهانی تجارت موسیقی کمک شایانی می کند (نگاه کنید به جدول بخش های ویژه ی جشنواره ی موسیقی فجر در دو سال گذشته). در اینجا لازم است یک نمونه برای این ادعا ارایه شود. حراست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خصوص بررسی صلاحیت نوازندگان یک آلبوم و یا یک کنسرت بعضا چند ماه زمان( زمانی که عملا پیش تولید موسیقی را مختل و گاه غیر ممکن می کند) را اصطلاحا سوخت می کند و این در حالی است که در همین نظام پنج هزار نفر نامزد انتخابات آن هم برای وظیفه ی خطیر ریاست جمهوری تنها در کمتر از یک ماه مورد بررسی قرار می گیرد؛ حالا بررسی صدها باره ی اشعار «سعدی» و «حافظ» در شورای شعر این وزارتخانه پیشکش!
به هر حال در چنین فضای دشواری فعالیت مستمر گروه ماهریز آن قدر ستودنی است که ضعف های اثر از جمله ضعف جواب آوازها و نیز عدم انسجام بافت آهنگسازی را بتوان نادیده گرفت. در چنین فضایی هر تلاش مستقلی در راستای اعتلای موسیقی دستگاهی و فرهنگ ملی را مانند چراغی در این شب ظلمانی می ستاییم و به تک تک اعضای گروه ماهریز دست مریزاد می گوییم.
منبع: فرهنگ و آهنگ 27

۲۰ آذر، ۱۳۹۰

آستان جانان

                    معرفی و نقد: بهراد توکلی
معرفی 33 آلبوم برتر پس از انقلاب (آستان جانان)

بهراد توکلی: ده سال نخست پس از پیروزی انقلاب ، سالهای خلا برنامه ریزی دولتی در حوزه موسیقی بود سرفصل برنامه های ارگان های حکومتی در ان سال ها بر تسویه موسیقی دانها از صدا و سیما و وزارت ارشاد و نیز تخریب سازها و تعطیل کردن مراکز فعال موسیقی همچون مرکز حفظ و اشاعه و دانشکده های موسیقی و هنرستان ها متمرکز بود . در آن سالها در ابتدا کنسرت ها به صورت خودجوش توسط کانون فرهنگی هنری چاووش سازماندهی شد و پس از تعطیلی این مرکز ، دفاتر فرهنگی سفارتخانه های کشورهای اروپائی در ایران در برگزاری کنسرت ها کوشیدند که از ان جمله می توان به کنسرت ابوعطا (عشق داند) محمدرضا لطفی و محمد رضا شجریان اشاره کرد و نیز کنسرت انجمن فرهنگی ایران و ایتالیا که توسط محمدرضا شجریان ، پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگ فر اجرا شد و بر آستان جانانش نام نهادند . این دوره هنرمندان موسیقی فارغ از امکانات مالی تنها متمرکز بر زنده نگاه داشتن هنر موسیقی در ایران بودند و این خود سر منشا خلق آثاری شد که تا کنون نیز به جرات می توان گفت دیگر تکرار نشد. آستان جانان از جمله این اثار است .
آستان جانان کنسرتی است در آواز بیات ترک و کردبیات و گوشه دشتستانی که دارای نکات مهم و درخشانی است :
اول : آهنگسازی پرویز مشکاتیان . زنده یاد پرویز مشکاتیان بی گمان یکی از شاخص ترین آهنگسازان و نوازندگان دوران معاصر است آثار درخشان او از جمله آستان جانان ، بیداد ، دستان ، نوا مرکب خوانی ، دود عود و ... از جمله آثار ماندگار موسیقی ایرانی در سه دهه اخیر است . در این اثر دو قطعه ضربی (پیش درآمد و چهارمضراب ) بیات ترک با تکنوازی خود او و همراهی تمبک منحصر بفرد زنده یاد ناصر فرهنگ فر را شاهد هستیم . دو قطعه به لحاظ فرم و گردش ملودی بسیار غنی هستند تحرک چشمگیر در چهار مضراب موسوم به "سرانداز " و شکستن ریتم و استفاده از ریتم کرشمه در چهارمضراب و بازگشت به ریتم اصلی از شاخصه های این قطعه به شمار می رود . در دو تصنیف آستان جانان و شیدائی نیز شاهد یکی بروز یکی از مهمترین ویژگی های مشکاتیان در تصنیف سازی هستیم : تلفیق وزنی و مفهومی شعر با موسیقی . در موضوع تلفیق شعر با موسیقی آوازی در سطح اول که بیان و تقطیع مناسب شعر با فراز و فرود های ملودی است عمده آثار مشکاتیان بی نقص است تاکیدات وزنی موسیقی هیچ گاه باعث لطمه به مفهوم شعر نمی شود اما شاهکار مشکاتیان و آنچه او را نسبت به سایرین شاخص می کند سطح دوم تلفیق شعر با موسیقی است که بر مفهوم شعری استوار است فراز ها و فرود های ملودی در آثار مشکاتیان به طور هوشمندانه ای با معنای شعر در هم آمیخته می شود به عنوان نمونه در تصنیف آستان جانان در این بیت : بر آستان جانان گر سر توان نهادن / گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد مصراع اول را که آمیخته ای از آرزوست در گوشه شکسته ساخته و در مصراع دوم روی کلمه گلبانگ سربلندی با پرش به درجه ششم بیات ترک و فرود در فضای بیات ترک به خوبی مفهوم شعر را با ملودی زیبا بیان می کند . این توانمندی بی گمان ناشی از تسلط بی مانند مشکاتیان بر شعر و ادبیات است نکته مهمی که او را نسبت به هم عصرانش متمایز می ساخت در اینجا لازم است به نوازندگی پر احساس و توانمند او و جواب آواز های پخته و کم نقصش اشاره کنیم که در جای جای اثر به خوبی قابل مشاهده است روح و روان پهلوان موسیقی ایران قرین شادی باد...
دوم : آواز محمدرضا شجریان. آثار  استاد محمدرضا شجریان در فاصله سالهای 1358 تا 1367 همگی شاخص و دارای ویژگی های متمایز و شاخصه های برجسته هنری است این موضوع در کنار سالهای سخت موسیقی در آن دوران بی گمان حیات موسیقی دستگاهی را در آن سالها و حتی سالهای بعد مدیون شجریان است شجریان به لطف دانش و تسلطش اثاری را خلق کرده که از برجسته ترین آثار تاریخ موسیقی ایران است متاسفانه در یکی دو سال اخیر برخی سخنان نا صواب از سوی ارگان های تبلیغی حاکمیت شنیده می شود که خود را سهیم  در مقبولیت و توفیق شجریان می دانند . چه سهمی ؟ و چه نقشی؟ بی گمان رسانه ملی موظف به پخش صدای او آنهم با رعایت حقوق هنرمند بوده است اگر رسانه ملی بیانگر برآیند سلائق و علاقه های کل مردم است، مرهون استادان موسیقی ایران است که از آثارشان استفاده می کند نه طلبکار آنها . جدا از مناقشات سیاسی اخیر کتمان نقش شجریان در خدمت به فرهنگ و هنر این سرزمین از جمله نکات تلخی است که در این سال ها در تب و تاب مواضع سیاسی از سوی رسانه های وابسته به حاکمیت مورد کم عنایتی قرار گرفته است . در این اثر نیز شاهد اوج توانمدی شجریان هستیم آواز درخشان بیات ترک و کرد بیات و شاهکاری که در بیش از بیست دقیقه دو بیتی خوانی ارائه کرده است در تاریخ موسیقی ایران بی نظیر است این کثرت زمانی با تنوع چشمگیر ملودی در فضای گوشه دشتستانی تنها و تنها از هنرمندی چون شجریان بر می آید تسلط او بر فنون آواز ، شعر شناسی ، ریتم آواز  و از همه مهمتر خلق ملودی در آواز خوانی او در حد کمال است این خلاقیت در خوانندگان جوان عصر حاضر به هیچ روی در سطح و اندازه های شجریان نبوده و نیست . صدای شجریان میراث فرهنگی این سرزمین است و میراث های فرهنگی همیشه در تاریخ ماندگارند چه برخی دوست داشته باشند و چه ناپسند دارند . آلبوم آستان جانان بی گمان یکی از شاخص ترین و ماندگار ترین آثار تاریخ موسیقی ایران است روح زنده یاد مشکاتیان و زنده یاد فرهنگ فر شاد و سایه استاد شجریان بر موسیقی ایران مستدام باد.

منبع:روزنامه هفت صبح مورخ90.9.20

۱۱ آذر، ۱۳۹۰

بدرود با بدرود

آهنگساز: علی قمصری
خواننده: محمد معتمدی
نوازندگان: کاوه تسعیری، علی جعفری پویان، ناصر رحیمی، حسین شریفی، سامان صمیمی، محمود عربانی، علی قمصری، مصباح قمصری، آرین قیطاسی، حسین میرزایی، حامد کریم خانی، میثم مروستی، علیرضا میرآقا، بابک میردادیان و حسین میرزایی
انتشارات: موسسه ی فرهنگی-هنری آواخورشید
                             معرفی و نقد: بهراد توکلی
تفکر و نگاهی خلاق و نوگرا
بهراد توکلی: علی قمصری، نوازنده تار و آهنگساز جوان که تاکنون آثار متعددی را در حوزه های تکنوازی، اجرا با گروه های ایرانی و موسیقی ارکسترال خلق و منتشر کرده است با وجود جوانی در آثار اخیر خصوصا در حوزه آهنگسازی به بیانی پخته و شخصی دست یافته که بسیاری از هنرمندان سال هاست به دنبال آن هستند.
ذهن پویا و پرسشگر و نوگرا از یکسو و دانش و جسارت و خلاقیت قمصری از سوی دیگر سبب شده تا امروز به جرات بتوان گفت که او یکی از چهره های شاخص و تاثیرگذار موسیقی ایرانی در حال و آینده هست و خواهد بود. اگرچه نگاه قمصری در نوازندگی و تا حدودی آهنگسازی تحت تاثیر هنرمند ارجمند حسین علیزاده است اما ردپایی از آهنگساز یگانه موسیقی ارکسترال ایران احمد پژمان نیز در آثار او قابل مشاهده است.
اما نکته مهم تر اینجاست که قمصری در هر دو حوزه آهنگسازی و نوازندگی و نیز ارکستراسیون به بیان شخصی و امضا خود دست یافته است. آلبوم بدرود با بدرود همان طور که خود آهنگساز در بروشور آلبوم بدان اشاره می کند، پایبند قالب ها و اصول خاصی به صورت پیش فرض، چه در زمینه فرم و چه در زمینه ارکستراسیون نبوده یا به عبارتی دیگر قمصری به دنبال نمایش تکنیک و دانش خود نیست بلکه تکنیک و دانش او به طور طبیعی بستری برای نمود اندیشه و تفکر آهنگساز تبدیل شده است، همین اندیشه و تفکر است که به عنوان عامل وحدت بخش کل بافت اثر را با وجود استفاده از عوامل متکثری چون ریتم ها و سازبندی های متنوع انسجام می بخشد.
این نگاه و بیان تا حدی منسجم است که حتی «مد» را که به طور کلاسیک مهم ترین عامل وحدت بخش است را هم، در هم   می نوردد هرچند اثر به لحاظ پیوستگی مدال هم از درهم ریختگی بافت رنج نمی برد.
قمصری در آثارش خصوصا اثر اخیر فرم ها و سازبندی و بافت هارمونیک خود را خلق می کند تا اینکه بخواهد اثرش را در آن قالب ریخته و پی تمهیداتی برای ایجاد بافت منسجم کلاسیک باشد، برای همین شما در اثر همزمان از مدهای یونانی تا ملودی های دستگاهی را که بدون هیچ تصنعی به هم تنیده شده اند را به خوبی می شنوید.
شاید بهترین نام برای این تعبیر نام یکی از آلبوم های قبلی او «تنیده درخطوط موازی» باشد! استفاده هوشمندانه از صداهای محدوده باس در کر، هارمونی های زوج و نیز آکوردهای خوشه ای و نیز تلفیق سازهای ایرانی با ارکستر زهی و بادی به  گونه ای است که همه و همه بافتی منسجم و مبتکرانه ای را ایجاد کرده است.
نکته ای که در اینجا شایان ذکر است استفاده کاملا کاربردی از سازهایی نظیر بم کمان و سازهای کوبه ای است که در سازبندی اثر بسیار آگاهانه صورت پذیرفته و استفاده از سازها از مرز کاربردی که آهنگساز برای بیان هنری خود در نظر گرفته فراتر نمی رود و در عین حال هر یک نقش اساسی خود را در قطعه ایفا می کنند.
بافت چند صدایی اثر نیز در نوع خود قابل توجه است. در اغلب آثاری که هنرمندان ایرانی برای ارکسترهای سمفونیک     نوشته اند استفاده از هارمونی فرد صدادهی ارکستر را مشابه موسیقی غربی ساخته و گاه آهنگسازان برای پرهیز از این رویه به استفاده از قواعد هارمونی زوج که در مکتب «موسیقی روس» رواج بیشتری دارد روی آورده اند اما در موارد معدودی توانسته اند به صدادهی مستقلی در ارکستر دست یابند، ویژگی که قمصری در آلبوم اخیر توانسته به خوبی بدان نایل شود.
مهم ترین ویژگی بدرود با بدرود آن است که تنها مدعی تفکر و نگاه آهنگساز است و نگارنده با وجود اختلاف نگاه، این استقلال تفکر را ستوده و موفقیت او در بیان اندیشه اش را یکی از مهم ترین شاخصه های او در اثر اخیرش ارزیابی می کند. در تنها قطعه با کلام اثر«ندانم کجا می کشانی مرا» که روی شعری از استاد شفیعی کدکنی ساخته شده و محمد معتمدی آن را خوانده است، تلفیق کلام و موسیقی نسبت به آثار قبلی آهنگساز موفق تر صورت پذیرفته و از سوی دیگر موسیقی در هم تنیده با کلام و نیز فراز و فرودهای ملودی، به بیان احساسی شعر نیز بسیار کمک کرده است. اجرای محمد معتمدی نیز در این اثر قابل توجه است و به نظر می رسد توانسته است تا آنچه را که آهنگساز از او خواسته اجرا کند.
امیدوارم در سیری از تجربه و صعود که قمصری در اثارش آن را دنبال کرده بتوانیم شاهد آثار ارزشمند دیگری از این آهنگساز توانمند موسیقی کشورمان باشیم.

منبع: روزنامه هفت صبح مورخ 11/3/90