navigation


خانه       نمونه آثار       مقالات       آموزش سه تار       بیوگرافی       تماس با من


۰۴ مهر، ۱۳۹۱

نگاهي به آلبوم هفت تصنيف از استاد مهرتاش

 هفت تصنيف از «استاد مهرتاش» با صداي «فردين طاهري» و اجراي گروه «فاخته» توسط موسسه فرهنگي - هنري «گلچين» آواي شرق در روزهاي اخير به بازار نشر عرضه شده است. بازسازي و ارايه مجدد آثار اساتيد گذشته موسيقي ايران، امري است پسنديده که موجب ارتباط مجدد اهالي موسيقي و نيز مخاطبان با آثار و آشنايي با شيوه نگاه گذشتگان به موسيقي ايران و نيز سبب حفظ و زيست مجدد اين آثار در جامعه کنوني مي شود. نفس چنين اهتمامي به شرط رعايت دقيق ويژگي هاي موسيقايي اثر اصلي و نيز تلاش براي دستيابي به حداکثر کيفيت در اجرا، بسيار ارزشمند است که در اينجا لازم است قبل از هر چيز به هنرمند گرامي، فردين طاهري که خواننده و تهيه کننده اصلي اين آلبوم بوده اند، به اين دليل دست مريزاد گفت. در اين نوشتار مي کوشيم ابتدا به معرفي ويژگي هاي ساختاري اثر پرداخته و سپس به برخي نکات قوت و ضعف آن بپردازيم. آلبوم مذکور که متاسفانه فاقد عنوان خاص است به بازسازي و بازخواني هفت تصنيف از ساخته هاي زنده ياد استاد مهرتاش، نوازنده تار و مدرس آواز شهير دوران معاصر پرداخته است. استاد اسماعيل مهرتاش از نوازندگان تار اواخر قاجار و دوران پهلوي و بنيان گذار جامعه باربد است. مهرتاش علاوه بر تدوين رديف آوازي و آموزش آواز به تئاتر و خصوصا تئاتر موزيکال توجه خاص داشت و در اين مسير شاگردان بسياري را نيز تربيت کرد. از او علاوه بر رديف آوازي، تصنيف هايي نيز بر جاي مانده که عموما به فرم ضربي خواني است. ضربي خواني يکي از فرم هاي قديمي موسيقي ايراني است که در دوران قاجار عموما در مجالس و محافل خصوصي به صورت بداهه و با ذوق خواننده شکل مي گرفته است. مهم ترين ويژگي ضربي خواني که آن را از تصنيف جدا مي کند، حفظ وزن شعر به عنوان ريتم ضربي در سراسر اثر و نيز موضوعيت نداشتن مقدمه و جملات مياني سازي از پيش ساخته به طور مستقل با ريتم و حرکت ملودي متنوع نسبت به متن آواز ضربي است. اگرچه بعدها به علت زيبايي بديع اين گونه آثار، آهنگسازان و نوازندگان به افزودن مقدمه و جملات مياني و پاياني مستقل به آن پرداخته اند اما باز به دليل حفظ وزن شعر در متن ضربي خواني اطلاق عنوان تصنيف بر آن چندان مناسب به نظر نمي رسد، کما اينکه در طرح روي جلد آلبوم که تصويري از صفحه اجراي اوليه ضربي «يعني چه» آورده شده عنوان «آواز ضربي بيات ترک» بر آن درج شده است. نکته ديگر، تنظيم رضا موسوي زاده و اجراي گروه فاخته است. اجراي گروه فاخته در اين اثر فاقد کنتراست هاي ديناميکي مشهود است. اجراي ملودي ها به صورت خطي، فاقد اکسنت گذاري مناسب و متناسب با دور ريتميک ملودي است، به نوانس نيز در اجرا به طور مشهودي کم توجهي شده است. رعايت ديناميک خصوصا هنگامي که گروه از حجم کمي برخوردار است، نقشي بسيار مهم در اجراي ملودي هاي موسيقي ايراني ايفا مي کند. خصوصا موسيقي مهرتاش که عمدتا ريشه در آموخته هاي اساتيد دوره قاجار دارد و در نوازندگي و نيز آهنگسازي اساتيدي مانند درويش خان و به طور عام تر در فرهنگ موسيقي کلاسيک ايران اين امر بسيار مهم و داراي نقشي کليدي و محوري است و يکي از دلايل تنوع بافت مضرابي در رديف سازي موسيقي ايران نيز به همين دليل و در جهت نيل به همين موضوع است که متاسفانه در اجراي گروه فاخته يا به دليل فاصله زماني اندک ميان تمرين ها و ضبط يا به دلايل ديگر مورد توجه قرار نگرفته و مغفول مانده است هرچند صدا دهي کلي ارکستر قابل قبول است و حکايت از تلاش گروه براي اجرايي متناسب با سبک مهرتاش دارد. فردين طاهري در اين آلبوم اجراي موفقي داشته است. احساس و بيان مطلوب او نشانگر سال ها زندگي اش با اين آثار است. شيوه خواندن و جنس صداي او نيز خاص و متفاوت با اپيدمي خوانندگان امروزي موسيقي ماست. هر چند در برخي آواز هاي مياني، سرعت تحرير ها از روند حرکتي ملودي، کندتر به گوش مي آيد و تحرک دروني آنها نيز محدود است اما چندان از شيوه مهرتاش دور نمي شود و در واقع اجراي طاهري از نقاط قوت اثر محسوب مي شود. در آلبوم «هفت تصنيف از استاد مهرتاش» نقاط ضعف ديگري که عموما به ناشر اثر بر مي گردد، به چشم مي آيد که نمي توان آنها را ناديده گرفت. مهم تر از همه در بروشور آلبوم، همه چيز از عکس و شرح حال هنرمندان گرفته تا تصوير صفحات قديمي و متن شعر تصنيف ها به چشم مي آيد به جز نام شاعران و ترانه سرايان آثار! که حتي جناب لسان الغيب نيز از اين کم توجهي بي بهره نبوده اند. به رغم هزينه هاي بالاو کيفيت چاپ مناسب، کيفيت کار گرافيکي در بخش ارايه خروجي مناسب چاپ، داراي ضعف هايي بعضا در حد مبتدي است که باعث شده تا نوشته ها و برخي عکس ها با کيفيت مناسبي به چاپ نرسد که اميد است در ديگر آثار ناشر محترم که تلاش اش در سرمايه گذاري و ارايه بروشور مناسب و متناسب ستودني است شاهد اين گونه نقاط ضعف نباشيم.
 
    


 روزنامه شرق ، شماره 1635 به تاريخ 4/7/91، صفحه 12 (موسيقي)

۱۱ شهریور، ۱۳۹۱

مرد تنها


نگاهي به ويژگي هاي بيان هنري فرهاد مهراد
بهراد توكلي
پانزدهمين شماره ماهنامه تجربه





جهان پس از جنگ جهاني دوم شاهدشكل گيري نظام دوقطبي (امپرياليسم و سوسياليسم)و در نتيجه  صورت بندي جديد روابط اجتماعي و سياسي ميان كشور ها و ملت ها بود كه بي گمان تاثير خود را بر هنر نيز بر جاي نهاد . جنبش هاي اجتماعي درون اروپا كه عمدتا گرايش به جريانات چپ داشتند از يك سو و مبارزات ضد نژادپرستانه در آمريكا به رهبري لوتر كينگ ، جنگهاي كره و ويتنام و كوبا
همه و همه فضاي اعتراضي  را در جوامع اروپائي و ساير كشورها حاكم كرد و به تبع هنر و موسيقي نيز از اين قاعده مستثني نماند اعتراضي كه بعضا به آنارشيسم نيز نزديك مي شد هنر موسيقي دهه 60ميلادي  در اروپا و امريكا نيز تحت تاثير اين جريان اعتراضي كه اقشار دانشجو و بعضا روشنفكر آن را نمايندگي مي كردند شاهد زايش هاي متنوعي بود شكوفائي موسيقي "راك اندرول" خصوصا پس از ظهور "الويس پريسلي" و موفقيت چشمگير آلبوم «  Jailhouse Rock » (1957)  و نيز موسيقي "ريتم و بلوز" با ظهور "ري چارلز " در ميانه دهه 50 (م) را مي توان به عنوان شاخصه مهم اين زايش ها دانست . اهميت اين زايش ها وقتي بيشتر مي شود كه بدانيم تا پيش از جنگ ئو حتي در ميانه جنگ موسيقي كلاسيك شاخصه اصلي موسيقي در اروپا به شمار مي آمد و صد البته همانطور كه پس از جنگ اول جنبش هاي گريز از كلاسيسم خود را در "دادائيسم" نشان داد در موسيقي پس از جنگ دوم نيز اين گريز با فضاي اعتراضي كه بدان اشاره شد تركيب شد و سبب ايجاد گونه هاي مختلفي از موسيقي اعتراضي در جهان شد . اين فرايند پر شتاب به ايران نيز سرايت كرد نكته جالب تاثير هنرمندان و روشنفكران ايراني از جريان هاي روشنفكري و هنر اعتراضي در غرب است . ايران را مي توان به جرات متاثر ترين كشور در ميان كشورهاي منطقه از غرب دانست . فارغ از ارزش گزاري بر اين موضوع ، اين تاثر پر رنگ وقتي مشهود تر مي شود كه نگاهي به رواج و اقبال جوانان  موسيقي هاي جاز ، راك ، بلوز و ساير گونه هاي موسيقي هاي نوين قرن بيستم در ايران كنوني انداخته  و ان را با رويكرد جوانان و روشنفكران در  كشور هاي عربي و حتي تركيه مقايسه كرد.
ريشه يابي علل اين تاثير و تاثر در اين نوشتار نمي گنجد اما ذكر همين مختصر براي بررسي موسيقي "فرهاد مهراد" ضروري به نظر مي رسد . فرهاد در ابتدا در كافه" كوچيني"  بولوار اليزابت (كشاورز كنوني)‌در گروهي به نام "بلك كتز" به همراه "فريدون فروغي " و تني چند ديگر موسيقي به باز خواني آثار الويس پريسلي ، ري چارلز و ترانه هاي گروه معروف "بيتل" ها را بازخواني مي كرد و موسيقي آينده فرهاد از همين بستر برون مي ايد . آشنائي با اسفنديار منفرد زاده (آهنگساز) و شهريار قنبري( ترانه سرا)‌از يك سو و حمايت بزرگمرد شهير ادبيات نوين ايران "احمد شاملو" از اين گروه سبب شد تا موسيقي منفرد زاده و فرهاد بتواند  جامعه روشنفكري معترض را نمايندگي كند البوم هاي "شبانه" "هفته خاكستري" "آينه ها" و... به ناگاه در ميان روشنفكران جاي خود را باز كرد . فضاي كمي ازادتر از سانسور سينماي آن دوران ، سينماي موج نو ايران را بستري ساخت تا موسيقي فرهاد بتواند با اقشار عام تر مردم نيز ارتباط برقرار كند كه نقطه اوج آن را مي توان موسيقي فيلم "رضا موتوري" و ترانه مرد تنهاي منفرد زاده با صداي فرهاد دانست . اما ويژگي هاي شاخص خوانندگي فرهاد چه بود كه توانست با ارائه موسيقي متفاوت و حتي بياني مستقل از اهنگساز به گونه اي ماندگار تا به امروز كه ده سال از خاموشي اش مي گذرد با نسل هاي مختلف جامعه ارتباط برقرار كند؟ در اين جستار كوتاه به ناچار به گونه اي فشرده مي كوشيم با به اين مهم بپردازيم.
فرهاد يكي از معدود و انگشت شمار خوانندگان موسيقي پاپ ( كه اين انتصاب رايج به فرهاد با توجه به انچه ذكر شد چندان منطقي نيست) است كه داراي بياني مستقل و منحصر به فرد در اجرا است حتي هنگامي كه مرغ سحر را مي خواند! نوع بيان فرهاد به گونه اي پر رنگ " رسيتاتيو" است ( به اين معني كه هر هجاي كلام را با حداقل نت اجرا مي شود) و بسيار به بيان موكد كلمات استوار است . اين شيوه اگر چه در "آريا" هاي قرن هجدهم موسيقي كلاسيك غرب رايج بوده اما تكسرائي به گونه مدرن ان را مي توان به "اديت پياف" خواننده شهير فرانسوي دهه 40 و 50 ميلادي منتسب كرد كه بعدهت توسط ديگر خوانندگان فرانسوي دنبال شد . تركيب اين شيوه و تاثير از موسيقي ريتم ري چارلز با بيان فوق العاده احساسمند فرهاد او را به جايگاهي منحصر به فرد رسانيد كه همزمان و بعد از او مورد تقليد و پيروي بسياري قرار گرفت .
بيان فرهاد متاثر از زندگي او و زندگي او موسيقي اش و موسيقي اش زندگي اش بودو  صداقت با مخاطب و با خودش در تمام زندگي و موسيقي اش جريان داشت . متاسفانه نگاه هاي متعصب در موسيقي ما و نفي و اثبات تنها و تنها بر اساس نوع و ژانر موسيقي باعث شد كه در اين سالها كمتر به بررسي ابعاد ارزش هاي هنري اين هنرمند بزرگ كشورمان پرداخته شود . وآثار ارزشمند هنرمنداني چون  فرهاد را با چوب موسيقي پاپ رانده اند  در حاليكه ارزش هنري موسيقي ارتباط چنداني به ژانر موسيقي ندارد و اي بسا آثاري سخيف و فاقد ارزش و بيان هنري كه در ژانر موسيقي كلاسيك ايراني و يا غربي ساخته و بسيار شنيده مي شود . اين روز ها ده سال از خاموشي او مي گذرد اما صداي او هنوز در ميان مردم زندگي مي كند مردي تنها كه هرگز نخواست زير سايه سرنيزه ، عاشقانه بخواند... متبرك باد نامش...