خانه موسیقی یا امنیت خانه انس حاکمیت
با نگاهی ویژه به پرونده فساد مالی در تعاونی مسکن خانه موسیقی بهراد توکلی
آغاز سخن
پیش از هر سخنی
لازم است به این نکته مهم تاکید کنم که پرداختن به موضوعیت خانه موسیقی و فسادهای
ساختاری و سازمانی آن به معنی نیست که دوستان و هنرمندان عزیزی که به صورت عضو
بدنه ی این سازمان را تشکیل می دهند را تخطئه کرده باشم چرا که همانطور که در
ادامه خواهد آمد بسیاری از این دوستان خود قربانی فساد حاکم بر این نهاد بوده اند
لذا از پیش لازم دانستم ارادت قلبی خود را به همه همکاران عزیزم بازگو نمایم تا هر
گونه شائبه احتمالی که توسط فاسدان بدان دامن زده خواهد شد را از پیش بی اثر نمایم
نکته بعدی که ذکر آن ضروری به نظر می رسد این است که اینجانب از ابتدای تاسیس خانه
موسیقی تا کنون به رغم دعوت های مکرر به دلیل عدم باور به این ساختار که بدان
خواهم پرداخت هیچگاه به عضویت این نهاد در
نیامده ام بنابراین آنچه می نگارم عاری از انگیزه ها و منافع شخصی است و هدف بیان
معضلات نهادی است که بجای آنکه گره کشای مشکلات موسیقی کشور باشد خود تبدیل به
بلای جان هنرمندان شده که نمونه بارز آن حق کشی و فساد مالی در تعاونی مسکن این نهاد است که بدان
خواهم پرداخت.
آیا خانه موسیقی واقعا یک صنف است؟
صنف انجمنی
است که از سوی گروهی از افراد دارای یک
حرفه و پیشه تشکیل میشود تا از
این راه به پشتیبانی و یا گسترش منافع صاحبان آن پیشه و بهبود کیفیت و بالابردن
سطح کیفی مجموعهٔ واحدها، در کنار تعیین تدابیری برای مقابله با تخلفات، و وظیفهٔ
اطلاعرسانی درست درباره اتفاقات حوزههای مرتبط با صنف موردنظر را یاری رساند اصناف مطابق قانون اساسی و نیز قانون نظام صنفی
کشور در مجموعه وزارت کار و اموراجتماعی ثبت سازماندهی و فعالیت می کنند.
موضوعیت اصناف و اتحادیه های کارگری از ابتدای برقراری نظام جمهوری اسلامی ایران همواره
یکی از چالش های این نظام بوده است . حذف جریان های چپ موثر در انقلاب به منظور
اسلامی سازی آن از طریق تصرف و اضمحلال سندیکاهای کارگری و خروج آنها از صحنه
بوسیله نهاد های موازی جعلی در دستور کار قرار گرفت و به ایجاد شورای اسلامی کار و
سپس خانه کارگر انجامید تا با ایجاد صنف جعلی مطالبات کارگران را در مدارهای بی
خطر کانالیزه کنند. این شیوه که نخستین بار توسط شاخت وزیر اقتصاد آلمان نازی
طراحی و اجرا شده بود به خوبی در نظام جمهوری اسلامی کپی برداری شد و تشکل های
جعلی اجتماعی صنفی بسیاری را به وجود آورد. شورای اسلامی کار ، جامعه اسلامی
مهندسین ، سازمان ملی جوانان ، جامعه اسلامی پزشکان ، انجمن اسلامی دانشجویان و...
که اگر نام اسلامی را با نام نازی یا هیتلری عوض کنیم عینا الگوبرداری از همان
سیستم بود که در ایران حاکم شد . و بیشتر از اینکه به موضوعیت مطالبات مدنی و صنفی
بپردازند به استقرار ایدئولوژی حاکم و حذف نیروهای غیرخودی پرداختند.
این موضوع در جامعه هنری با همین استراتژی ولی با کمی تفاوت در تاکتیک ها صورت
گرفت
استراتژی اصلی ایجاد تشکل صنفی جعلیِ قابل کنترل توسط خود دولت بدون امکانات و
آزادی های اصناف جذب و خنثی سازی مطالبات هنرمندان در داخل آن و به حاشیه راندن و
نابود کردن تشکل های واقعی صنفی.
این ادعا شاید سنگین به نظر برسد اما خیلی جالب است تا ماجرای انجمن صنفی هنرمندان
موسیقی کشور را که کمتر کسی با آن آشنایی دارد و توسط دستور مستقیم آقای خاتمی لغو
شد را مرور کنیم تا دست های پشت پرده ی این استراتژي حکومتی عیان تر شوند انجمن
صنفی هنرمندان موسیقی ایران در سال 1377 (یعنی دو سال قبل از ثبت خانه موسیقی ) به
شماره ثبت 2 در وزارت کار و امور اجتماعی ثبت شد و تا سال 83 که همزمان با بحث
بیمه هنرمندان توسط خانه موسیقی فعالیت کرد در آن سال در پی حکم حکومتی آقای خاتمی
! که صلاح بر آن دیدند که صنف در مجرای ارشاد بماند فعال بود ( نگارنده خود عضو آن
انجمن بوده و تصویر کارت عضویت انجمن به عنوان سند به پیوست مقاله ارائه می شود)
اما آن طور که در اساس نامه خانه موسیقی آمده این نهاد یک موسسه فرهنگی هنری چند
منظوره زیر نظر وزارت ارشاد است که به
ساختار آن خواهیم پرداخت
چرایی ایجاد شبه
اصناف هنری در حاکمیت
برای بررسی دقیق تر این سیاست حکومتی ابتدا باید نگاهی مختصر به چیستی و چرایی
وزارت ارشاد داشت و سپس به نظری بر اساس نامه خانه موسیقی همه چیز روشن می شود.
وزارت فرهنگ و هنر در زمان پهلوی و مرکز
موسیقی کار ترویج و ساخت زیرساخت ها و ایجاد امکانات برای موسیقی را عهده دار بود
واحد های مختلف پژوهشی ، ارکسترهای تحت پوشش ساخت سالن های کنسرت و اپرا از جمله
فعالیت های آن وزارت خانه بود و اصولا مقوله ای به نام ممیزی چندان مطرح نبود چون
اساسا رادیو بخش مهمی از پخش موسیقی را عهده دار بود و کنسرت و آلبوم به شکل
امروزی رواج نداشت موسسات خصوصی هم که صفحه و نوار کاست تولید می کردند به آن شکل
تحت ممیزی دولت نبودند اما انقلاب 57 و در پی آن حاکم شدن ایدئولوژی اسلامی
نیازمند تعریف های ایدئولوژیک در همه حوزه ها بود چرا که اسلام مدعی بود از خصوصی
ترین مسائل زندگی فردی تا عرصه های مدیریت
جهانی دستور العمل های کابردی دارد. و به ناچار باید هو خوب و بد تعریف می کرد و
هم آنها را اعمال می کرد . اما خود اسلام که در شبه جزیره ی عاری از فرهنگ مدنی به
وجود آمده بود اساسا نمی توانست تعاریفی از مدنیت و محصولات آن نظیر فرهنگ و هنر
خاصه موسیقی دهد . در شبه جزیره عربستان آن روزگار موسیقی در حد چند ساز کوبه ای
بدوی و لیر های زهی ابتدایی در پریمیتیو ترین شکل آن یعنی موسیقی آیینی برا از
قبیل "حدی خوانی" برای شتر ها یا
طبل نوازی برداشت محصول خرما و آیین هایی مشابه رواج داشت و اساسا در بینش
مردم آن روزگار در آن منطقه جغرافیایی ( از جمله پیامبر اسلام) تعریفی برای هنر و
موسیقی جز شعر وجود نداشت و اولین رسالات تحریم موسیقی هم به رساله ابن ابی الدنیا
در قرن سوم هجری باز می گردد که در تعارض با نفوذ فرهنگ اجرای موسیقی از روم و
ایران در دربار خلفا و به حاشیه رانده شدن علمای دینی صورت گرفت ریشه معارضه ی
تاریخی علمای دینی هم با موسیقی به همین جا برمی گردد : رقیب بودن هنر در جذب
افکار و احساسات مردم با دین. که البته این موضوع دیگری است که مجال بحث گسترده ای
را می طلبد.
اما ذکر این نکته برای این بود که ایدئولوژی حاکم که برای برای تعیین این خوب و بد
و حلال و حرام دست به دامن خود موسیقی دان ها شد! وگرنه روحانی میزان شش هشت چه می
دانست که چیست همین موسیقی دان ها که قبل از انقلاب برای سازمان امنیت رژیم کذشته
کار می کردند ، از بدو تشکیل ارشاد وارد شورای موسیقی این وزارت خانه شدند و شروع
کردند به تعیین مرز برای موسیقی. از طرفی چپ های بیعت کرده پس از تسویه خونین
اوائل دهه شصت مو های صورت بلند کرده و به
سازمان دهی نهاد های نظارتی هنری مانند الگوی آلمان شرقی پرداختند . و چنین
شد که نظارت و سانسور تبدیل به وظیفه اصلی وزارت ارشاد گردید. و شرکت در شورا های
سانسور محل درآمد و نان دانی برای هنرمندانی شد که از همان ابتدا تا کنون هنرمندان
بیعت کرده نظام بوده و هستند و ساز را کنار گذاشته و قیچی سانسور به دست گرفته اند
در شوراهای صدا و سیما ، ارشاد ، فرهنگستان هنر ، خانه موسیقی و هر نهاد حکومتی
دیگر ذی منصب و ذی منفعت بوده و هستند.
کارکرد واقعی خانه موسیقی و خانه های مشابه زیرمجموعه ارشاد چیست؟
همانگونه که اشاره
شد خانه موسیقی نه یک نهاد صنفی که یک موسسه چند منظوره فرهنگی هنری است که امتیاز
خود را توسط هیات موسسی نامشخص از اداره نظارت بر موسسات فرهنگی و هنری وزارت
ارشاد اخذ کرده است با نگاهی به تبصره های بند 4 اساسنامه خانه موسیقی متوجه
تناقضی آگاهانه می شویم و که تسلط وزارت ارشاد را برآن تضمین و فرمایشی بودن
انتخابات ها را تضمین می کند :
")4 ترتيب تشكيل اولين مجمع عمومي .
تبصره 1 : هيئت موسس پس از تصويب اساسنامه
در نخستين نشست نسبت به انتخاب اعضا هيئت مديره، شوراي عالي خانه موسيقي و
مدير عامل اقدام خواهد كرد .
تبصره 2 : هيئت موسس تا انجام عضو گيري و
تشكيل اولين مجمع وظايف مجمع عمومي و بازرسان را به عهده خواهد داشت .
تبصره 3 : هيئت موسس حداكثر
ظرف يك سال از طريق هيئت مديره نسبت به تشكيل مجمع عمومي و انجام انتخابات هيئت
مديره و شوراي عالي خانه موسيقي اقدام خواهدنمود .
اگر مطابق تبصره دو هیات موسسه مقرر است هیات موسس تا انجام عضو گیری وظایف مجمع
عمومی را عهده دار است تا هنگام تشکیل ، ارکان مدیریتی انتخاب شود چگونه از پیش
(طبق تبصره یک) اعضا هیات مدیره ، شورای عالی و مدیرعامل را پیش از عضو گیری
انتخاب می کند ؟ . نکته جالب و اجرا شده اینجاست که همان انتخاب های پیش از عضو گیری، پس از عضو گیری و انتخابات های مختلف تا کنون
با تغییراتی اندکی باقی مانده است!
یا آقایان به شیوه نظام ولایی از پیش و از طریق ارتباط با خدا ! خواست و مصالح
مردم (رعیت ، اعضا و ...) را می دانسته اند و از چنان ارتباط تنکاتنگی با مبدا
قدرت برخوردار بوده اند که گویی به ایشان الهام می شده که انتخاب هزاران عضوی که
خواهند آمد همان انتخاب آن هاست و یا انتخاب ها نظیر انتخابات نظام های پیشوا مدار
به گونه ای مهندسی می شود که همان از صندوق ها بیرون آید که به نظر پیشوا نزدیکتر
و موجب اطمینان قلب و خاطر آن مقام قدوسی با شد
که در اینجا معاون کنونی هنری وزارت ارشاد و موسس و طراح آن دوره خانه
موسیقی یعنی حضرت علی مرادخانی است . که به نقش او در فساد های سازمان یافته در
خانه موسیقی خواهیم پرداخت.
کارکرد اصلی خانه موسیقی و خانه های اینچنینی برای حاکمیت کنترل و تسلط و خنثی
سازی جریان های هنری در جامعه و به حاشیه راندن هنرمندان مستقل است و این رویه
کهنه در نظام های توتالیتر ایدئولوژیک مانند المان نازی و یا اتحاد جماهیر شوروی
سابق است که جای آن دارد به آن بیشتر بپردازیم.
هنر در نظام های توتالیتر
یکی از اهداف و رویکردهای مهم نظام های پیشوا سالار که عموما مشروعیت خود را از یک
ایدئولوژی خاص می گیرند کنترل و خنثی سازی هنر از طریق کانالیزه کردن آن در نهاد
ها و تعاریف دورن خود است. این نظام ها عموما به خوبی نقش هنر در جذب مخاطب و نیز
شکل دادن احساسات و افکار توده های مردمی آگاهند نخستین گام تعیین کاتگوری های
ذهنی منطبق با ایدئولوژی حاکم است که در این مرحله به دلیل نفس غالب ناپذیری هنر
عموما دچار تناقضات آشکار نیز می شوند که به ضرب و زور سرنیزه سعی در سرپوش نهادن
بر آن می کنند
ظهور هنر نازی در آلمان ، رئالیسم سوسیالیستی در شوروی و فرهنگ و هنر اسلامی در
ایران فارغ از ارزش گزاری بر ایدئولوژی حاکم بر آن (هرچند که هر سه ایدئولوژی ها
مدعی سعادت انسان هستند) و نیز سخنان پیشوایان و نگاه مشابه آنها به هنر نشانگر
ضرورت های ساختاری این گونه نظام هاست .
در اینجا به سه نظرگاه از آدولف هیتلر ، جوزف استالین و سید علی خامنه ای در باره
هنر نگاهی کوتاه می اندازیم تا مشابهت های حیرت انگیز این سه نظرگاه را دریابیم :
" هنر ناسیونال سوسیالیسم هنر انقلاب است هنر ایدئولوژی نازی خون برتر و مردم
آلمان است هنرمندانی که نتوانند خواست و باور و ایدئولوژی مردم آلمان را بفهمند به
انزوا کشیده می شوند و هنری که در راستای خواست مردم آلمان که همان پیام انقلاب
مردم آلمان است نباشد و مقاصد یهودیان و بلشویک ها را دنبال کند هنر منحط و محکوم
به نابودی است" (آدولف هیتلر نمایشکاه هنر منحط مونیخ 1938)
"رئالیسم سوسیالیستی هنر انقلاب است حاوی پیام انقلاب است ادبیات و هنر
هنگامی ارزشمند است که پیام توده ها را حمل کند و توده ها هنری که از حاوی پیام
بورژوازی و سرمایه داری باشد را منزوی و از میان خواهند برد" (ژوزف استالین
1930 ذهن روسی در نظام شوروی آیزیا برلین)
"شک نباید کرد
که انقلاب به هنر نیازمند است وهنر انقلاب از آنجا که باید حامل مفاهیمی نو وقهراً نا آشنا باشد ، واز
آنجا که باید با همه
معارضه ها وخصومتها یی که هیچ انقلابی از آن مصون نیست ، در گیر شود و ازآنجا که
باید معارف نوین را در ذهن ها راسخ وماندگار سازد ، ناگزیر باید هنری ممتاز وفاخر
وپیشرو باشد ....
ماباید قرص ومحکم مواضع خودمان را بگوییم که ای نویسنده ! فیلمساز ! نمایشنامه
نویس ! تو اگر واقعاً می خواهی برای این انقلاب وبا مردم باشی ، ایدئولوژی این
مردم را بفهم وبا این ایدئولوژی حرکت کن وشاعر مردمی وهنرمند مردمی باش . اما اینکه
تو بخواهی در برج عاج خودت بنشینی وهمان ذهنیات قدیمی را مطرح کنی ، از مردم جدا
می مانی ومنزوی می شوی ، و چون این حکومت ، حکومتی مردمی ست وقتی از مردم جدا شدی از همه جا منزوی وبیگانه خواهی شد"
(هنر از دیدگاه سید علی خامنه ای وبسایت رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)
نگاه ابزاری به هنر به عنوان حامل ارزش های انقلاب و سخن گفتن از جانب مردم به
عنوان عنصر قهریه و خط کشی هنر به هنر ارزشی و هنر منحط از دیدگاه سه پیشوا نشانگر
ضرورتی در نظام های پیشوا سالار است که در همیشه تاریخ رویکرد هایی یکسان داشته
اند .
و هر گونه بحث های نظری در باب چیستی و فلسفه هنر و علوم انسانی را تهاجم بیگانه و
غرب تلقی کرده و هنگامی که پایگاه مردمی شان قوی است از طریق طرفدارانشان و هنگامی
که به افول می روند از طریق سرنیزه هر اندیشه مخالفی را سربریده و می برند :
"باید ضمن پرهیز از بحث های صرفاً نظری وذهنی ، به تطبیق وضع فرهنگی موجود با
وضع مطلوب وآرمانی پرداخت وبا مشخص کردن عیب ها ومشکلات وبررسی علل وعوامل آنها ،
به برنامه ریزی زمانبندی شده برای رفع مشکلات ودست یابی به اهداف وآرمان ها ، همت گماشت .(سید علی خامنه ای . همانجا)
مرحله بعد از خط کشی اعمال آن و به انزوا راندن هنر مستقل است و از آنجا که برعکس
تلقی پیشوایان ، جامعه بشری به شکل یک توده تک صدا یا امت واحده نیست و شعار
"وحدت کلمه" نه تنها در عمل امکان پذیر نیست بلکه با ذات انسانی نیز در
تعارض است پس صداهای مختلف و احیانا مخالف باید حذف شوند دو ابزار عموما در این
راستا به کار می رود ابزار سرکوب برای روزنامه ها و دنیای سخن و تشکل های غیر
دولتی و ابزار نهادهای خنثی ساز در دنیای هنر.
عوامل ریش تراشیده و ادکلن زده ی نظام
کانالیزه کردن هنر
در مسیر های ارزشی یا نهایتا خنثی و بی اثر وظیفه اصلی وزارت فرهنگ و ارشاد بود
اما این کار به موضوعیتی فراتر از آیین
نامه های سانسور نیاز داشت و آن ایجاد تشکل هایی بود که نظیر تشکل های جعلی
کارگری که خواسته های کارگران را کانالیزه و خنثی سازی می کرد همین سیاست را اصناف
جعلی پی گیری کرد سرکوب اصناف حقیقی هنرمندان نظیر انحمن صنفی هنرمندان موسیقی
ایران و گرفتن طرح بیمه هنرمندان از آن موسسه و واسپاری به خانه موسیقی که به مدد
ارتباطات امنیتی اطلاعاتی علی مرادخانی صورت گرفت باعث شد بسیاری از هنرمندان
موسیقی که به حق چشم انداز مناسبی برای آینده شغلی خود نداشته اند را برای دریافت
مزایای بیمه به خانه موسیقی روانه شوند
و مطالبات و خواسته های خود را با شعار صنف صنف خانه موسیقی در آن جستجو کنند
در حالیکه هنرمندان
به حق به دنبال حقوق اولیه خود بودند عوامل ریش تراشیده و ادکلن زده ی نظام در حال
ایجاد مافیاهای هنری با ابزار خرید و پرورش خبرنگار و رسانه بودند تا با کمک این
ابزار آنها را که همسو هستند مطرح سازند و آنها را که در هژمونی شان نمی گنجند
بایکوت یا تحریم کنند. مطرح کردن خوانندگان متوسط و نوازندگان متوسط و پروپاگاندای
تبلیغاتی داخلی و حتی بین المللی حول و حوش آنها موضوعی نیست که بر کسی پوشیده
باشد در حالی که به این نکته اشراف نداشتند که نسلی را که برایشان سرمایه گزاری می
کردند و می کنند آموزش مناسب ندیده و از آن ها استاد نمی توان ساخت . این سازمان
پروپاگاندایی به سرپرستی حمید رضا عاطفی که اتفاقا بسیار شبیه دستگاه تبلیغاتی
نازی ها عمل کرده و می کند سعی بر ایجاد هژمونی بی خطری برای نظام کرد و آنچه را
که در آن هژمونی نمی گنجید را به روش های ماکیاولیستی تخریب و تخطئه کرد حتی اگر
این هژمونی را استاد بزرگی چون محمدرضا لطفی آشفته می ساخت او که به رغم دعوت های
حضوری و غیر حضوری خانه موسیقی که من در بسیاری از آنها خود حضور داشتم حاضر به
عضویت در هیچ سطحی در این سازمان نشده بود را مورد تاخت و تاز قرار داده و می دهند
. نگارنده از یکی از دوستان رسانه ای نقل می کنم که به من گفت آقای عاطفی پیش از
کنسرت نیاوران بچه ها (اهالی رسانه) را جمع کرد و گفت باید لطفی را تخریب کنیم و
جنجال بی نظیر مطبوعاتی پس از که از خبرگزاری مهر که آن دوره حمیدرضا عاطفی مسوول
بخش موسیقی اش بود آغاز شد خود شاهدی بر این ماجراست
در حالیکه خانه موسیقی از ابتدای تاسیس جز بیمه هنرمندان که حکم بذرپاشی برای عضو
گیری را داشته است برای موسیقی چه کرده است؟
کدام چالش حاکمیتی موسیقی در نظام جمهوری اسلامی را رفع یا حئاقل پیگیری کرده است؟
اگر خانه موسیقی صنف است که نیست ، چرا نباید حتی یک بار پیش قدم در طرح
میزگردهایی برای بررسی علل عقب مانده ترین حکم فقهی یعنی حرام بودن موسیقی در سطح
جامعه بوده باشد؟
اگر خانه موسیقی صنف است که نیست ، چرا نباید پیگیر این موضوع باشد که اهالی
موسیقی شش ماه از سال را به مناسبت های گوناگون حق اجرای کنسرت ندارند. چرا نباید
این سوال را بطور جدی پیش روی حاکمیت قرار دهد که به عنوان مثال اجرای پیش درآمد
همایون استاد شهنازی در سالن کنسرت در ایام محرم و صفر چه حمایتی از لشکر یزید و
یا چه خصومتی با امام سوم شیعیان می کند که پخش یک فیلم سینمایی در سالن سینما نمی
کند چرا آن باید ممنوع باشد و این آزاد؟
اگر خانه موسیقی صنف است که نیست چه اقدامی برای به چالش کشیدن حکم حکومتی نشان
ندادن ساز در صدا و سیما کرده است ؟ به جز غرغر های محفلی و تبلیغاتی؟
اگر خانه موسیقی صنف است که نیست برای تدوین قانون کپی رایت که نبود آن کمر اقتصاد
موسیقی و موسیقی دان را شکسته چه اقدام موثری انجام داده است؟
اگر خانه موسیقی صنف است که نیست دربرابر تضییع حق هنرمندان در صدا و سیما چه کرده
است؟
اگر خانه موسیقی صنف است که نیست ، در برابر چیستی و چرایی ممیزی و سانسور در
وزارت ارشاد چه موضع مشخصی گرفته است و چرا باید صدور مجوز برای یک آلبوم یا کنسرت
ماه ها به طول بیانجامد؟
اگر خانه موسیقی صنف است که نیست چرا هیات مدیره آن که باید مدافع حقوق هنرمندان
در نهادهای فرهنگی باشند خود عضو شوراهای ممیزی و سانسور همان نهاد ها نظیر وزارت
ارشاد هستند؟
و ده ها سوال دیگر که در ذهن همه هنرمندان بوده و همچنان هست
پس از اینکه خانه موسیقی نتوانست از طریق عضو گیری اکثریت فعالین موسیقی را زیر
پوشش بگیرد با همکار ی وزارت ارشاد کار صدور مجوز تدریس موسیقی را که عملا باید در
مجموعه مرکز آموزش و آفرینش های هنری صورت می گرفت به عنوان ابزاری برای
گروگانگیری معیشت هنرمندان مطرح کرد و حتی می کوشیدند تا کاری کنند که فارغ
االتحصیلان رشته های موسیقی دانشگاه ها که مطابق آیین نامه داخلی خود وزارت ارشاد
حق تدریس آنها محرز است را هم به درون خود بکشند که این امر با هوشیاری فارغ
التحصیلان موسیقی ناکام ماند.
چند سال اول فعالیت خانه موسیقی که منحصر شده بود تا آقای نوربخش (مدیرعامل)
برگزار کننده کنسرت های استاد شجریان در ایران باشد و آنقدر در ایجاد بازار سیاه
فساد مالی نشان داد که خود استاد ترجیح داد عطای ارگان او را به لقایش ببخشد و با
هزینه بسیار سامانه فروش بلیط آنلاین را در شرکت دل آواز طراحی و مستقر کنند که
بسیار هم موثر و مفید واقع شد و این اقدام استاد که دامان هنر خود را از آلودگان
خانه موسیقی دور کرد همواره مورد ستایش اهالی موسیقی بوده و هست.
به هر روی آنچه خانه موسیقی تا به حال به عنوان موثرترین حرکت خود می تواند از آن
نام برد گردش به دور ارکان قدرت در نظام و خنثی سازی مطالبات اهالی موسیقی گاهی هم
دروغ گویی تا انجا گسترده می شود که هیات مدیره قبل از انتخابات 92 از آقای قالی
باف حمایت می کند و پس از مغلوبه شدن جریان اطلاعیه را از روی سایت برداشته و
تغییر می دهد تا از قافله عقب نماند شاید هم گفته اند حالا شهردار زنده را بچسبیم
بعد برای رییس جمهور منتخب هم دستمال مناسب پهن می کنیم و آقای عاطفی امنیتی
اطلاعاتی دون پایه و مسوول روابط عمومی و
دروغ پراکنی خانه موسیقی در اولین ویژه نامه چاپی خانه موسیقی بعد از انتخابات وقیحانه
دروغ می گوید که خانه موسیقی در انتخابات ریاست جمهوری از هیچ نامزدی اعلام حمایت
نکرد اما از انتخاب آقای روحانی خوش حال است!!
جریان های موسوم به اصلاح طلب با در دست گرفتن نهادهای هنری در واقع آلترناتیو بی
خطر داخل خود نظام توتالیتر هستند تا هرگاه طبقات متوسط به ستوه بیایند ویترین جلب
نظر آنها شوند چند فیلمساز ممنوع الکار فیلم بسازند چند کنسرت برگزار شود چند
مقاله در روزنامه ها نوشته شود چهره مسوولان مرتب تر و شیک تر شود تا طبقه متوسط و
دانشگاهی مطالبات خود را در دل نهاد های از پیش طراحی شده امنیتی آنها فریاد بزنند
و گمان کنند دارند با نظام توتالیتر مبارزه می کنند! بعد هم که تخلیه شدند دوباره
همان روی اصلی نظام بروز یابد این هم رویه کهنه ای است که در آلمان نازی به دقت
تجربه شده است .
اگر اصلاح طلبی در نظام واقعی بود اجازه می داد تا خانه های سینما و موسیقی بجای
اینکه در چنگال وزارت ارشاد باشند تبدیل به صنوف واقعی و قانونی شوند اما آنچه
انها می خواهند کنترل و کانالیزه کردن است که اگر روزگاری هم همانسان که مانند
خانه سینما اتفاق افتاد منتخبان واقعی اهالی هنر بخواهند مطالبات عینی و دقیقی را
مطرح کنند به راحتی مانند یک شرکت لغو امتیازش کنند .
حتی امروز آقای علی مرادخانی خبرنگاران موسیقی و نیز برخی چهره های جوان موسیقی را
نزد خود فراخوانده و به آنان گفته خود صنف درست کنند! تا باز هم همان وظیفه امنیتی اطلاعاتی خود را در خنثی سازی و
کانالیزه کردن پتانسیل هنری جامعه به نحو احسن انجام داده باشد باری گروه بازی
هیجان دارد و هر نسل بی نگاه به گذشته اسیر همان هیجان های کاذب سازماندهی شده می
شود و تا زمانی که نخواهیم فارغ از هیجانات اجتماعی به گذشته و حال نظری متفکرانه
داشته باشیم آینده همان است که شاملوی بزرگ ترسیم کرد غلطیدن از ابتذالی به ابتذال
دیگر همچون گرده عوض کردن در خواب...
فساد های مالی و سازمانی خانه موسیقی متعدد و متکثر است از انتخابات هایی که همیشه
ادکلن زده های نظام از آن بیرون می آیند ، تا منحل کردن غیرقانونی کانون ساز سازها
و ده ها مورد دیگر که در اینجا به عنوان
نمونه به موضوع تعاونی مسکن خانه موسیقی به عنوان نمونه ای از تباهی های این خانه فساد امنیتی نظام می پردازیم .
ماجرای تعاونی مسکن خانه موسیقی چیست؟
در اواسط
سال 88 ، تعاونی مسکن اعضایِ خانه یِ موسیقیِ ایران تشکیل شد و بعد از
مدّتی سکون
و چند جلسه یِ ساده ، سرانجام در اواخر بهمن ماه 1389 اعلام کردند که
اعضایی که
مایل هستند در نخستین پروژه یِ مسکونیِ این تعاونی شراکت داشته باشند ،
مبلغِ 5 میلیون
تومان به حسابِ تعاونی واریز کنند و کار آغاز شود و به زودی این اعضا صاحب
خانه
خواهند شد ! پس از چند وقت این اعضا را به خانه یِ موسیقی فراخواندند و
قراردادی
بین آنها و هیأت مدیره یِ این تعاونی منعقد شد موسوم به " قراردادِ احداث و
واگذاریِ مسکنِ شرکت تعاونیِ مسکنِ اعضایِ خانه یِ موسیقیِ ایران( پروژه یِ
چکاوک
، شهرِ جدیدِ هشتگرد)
این
پروژه یِ که شاملِ 70 واحدِ مسکونی بود ، قرار بود در شهرِ جدید هشتگرد (
فاز 3 ) احداث
شود و به شکلِ 5 بلوکِ مجزّا که در کنارِ هم بودند و هر بلوک، شاملِ 14
واحدِ
مسکونی بود و در سه طبقه ی نیم و طبقه یِ همکف هم شاملِ پارکینگ و انباری
ها میشد .
مطابقِ آنچه در قرارداد آمده بود و هر دو طرفِ قرارداد با امضای خود آنرا
تأیید
کرده بودند ، قرار بود این واحدها طی یک سال شمسی ساخته شود و به اعضا
تحویل داده
شود و البتّه مدّتِ سه ماه هم بابتِ زمانِ احتیاط ، برای کم و زیاد شدنِ
زمانِ
موردِ نظر پیش بینی شده بود . یعنی کسی که در پایانِ سالِ 89 با این تعاونی
قرارداد امضا کرده بود ، باید در پایانِ سال 90 ، خانه اش را تحویل می گرفت
و یا
حدّاکثر در پایانِ بهارِ سال 91
و تا امروز نه تنها
خانه ها را به اعضا تحویل نداده اند ، بلکه درخواستِ مبالغِ باور نکردنی ،
خارج از
چهارچوب قرارداد دارند و اعضایِ معترض را هم به اخراج و حراجِ خانه هایشان
تهدید
می کنند ! در این قرارداد مبلغِ کلِّ قرارداد را برایِ هرمترِ مربع مفید ،
550 هزارتومان
تعیین کرده بودند که برایِ احتیاط و با توجّه به نوسان حاکم بر بازارِ ساخت
و ساز
، 5 تا 10 درصد هم تلورانس برایِ این مبلغ پیش بینی کرده بودند
در اواخر شهریور ماهِ سالِ 91 طیِ نامه ای، هیأت مدیره یِ تعاونی از اعضایِ
ذی نفع
در این پروژه دعوت کرد که با توجّه به آمادگیِ خانه ها برایِ تحویلِ موقّت ،
اعضا
در جلسه ای که برایِ انتخابِ واحدها برگزار می شود شرکت کرده و با توجّه به
اولویّت بندی، واحدهایِ مسکونی خود را انتخاب کنند ( این اولویت ها بر اساس
فاکتورهایی همچون خوش حسابی ، تأهّل و ... بود ) . در این نامه اعضا را
ملزم کرده
بودند پیش از شرکت در جلسه یِ انتخابِ واحد ، با تعاونی تسویه حساب کامل
انجام
دهند. هرچند این خلافِ تعهّداتِ اوّلیه بود و هنوز خانه ها را به اعضا
تحویل نداده
بودند و پیشتر قرار بود بخشی از مبلغ را در زمانِ تحویل خانه ها از اعضا
بگیرند ،
امّا اعضا هم قبول کردند و جلسه یِ انتخابِ واحد هم در تاریخِ 20 شهریورِ
سالِ 91 برگزار
شد و بعد بلافاصله در اوّل مهرماهِ همان سال ، صورت جلسه یِ تحویلِ موقّت
بین اعضا
و هیأت مدیره یِ این تعاونی منعقد شد . البتّه
توجّه داشته باشید که حتّا با توجّه به زمانِ تأخیر پیش بینی شده در
قرارداد هم ،
تا این تاریخ ، هیأت مدیره یِ تعاونی مسکنِ اعضایِ خانه یِ موسیقی ، در
ایفایِ
وظایفِ قانونی اش که در قرارداد متعهّد به انجام آن شده بود ، اهمال کرده و
تأخیر
داشته است
در یک اقدام غیر قانون و عجیب مبلغی
حدوداً 400 – 500 میلیون تومان به حسابِ شرکتِ تعاونیِ مسکنِ اعضایِ انجمنِ
صنفیِ
روزنامه نگاران واریز شده می شود که می بایست
به پیمانکار جهت تکمیل پروژه پرداخت می شد و ظاهرا مقرر بوده رئیسِ هیأت
مدیره یِ این
تعاونی مبلغِ یاد شده را به حسابِ پیمانکارِ پروژه واریز کند! که این پول
هیچگاه به پیمانکار پرداخت نشد و مدیرعاملِ تعاونیِ خانه موصیقی ( آقایِ
ناصح
پور ) و نیز مدیرعامل و رئیسِ هیأت مدیره یِ تعاونی مسکنِ اعضایِ انجمن
صنفیِ
روزنامه نگاران ( آقایِ مسعودِ هوشمندِ رضوی ) هیچ پاسخی به هیچ کس نداده
اند که
این پول ها کجا رفته است؟ و از این مرحله سر و کله آقای هوشمند رضوی رییس
هیات
مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران در تمام جلسات تعاونی مسکن خانه موسیقی
پیدا می
شود! چرا؟
وقتی با کسر این یک قلم که اسنادش دردست است و شاید ده ها رقم دیگر از
سرمایه
هنرمندان پروژه خانه سازی با کسر بودجه مواجه می شود
هیأت مدیره نامه
هایی برایِ اعضا ارسال می کند با عنوانِ
" اعلامیه یِ بهایِ تمام شده و دعوتنامه یِ تحویل کلید " . در این نامه
، ناگهان اعضا با هزینه هایِ جدیدی روبرو شدند و متوجّه شدند که هیأت مدیره
ای که
بنا به تعهّدی که داشته باید خانه هایِ اعضایِ ذی نفع را سریعاً به آنها
تحویل می
داد و حتّا بابت تآخیر چند ماهه یِ خود به اعضا خسارت هم پرداخت می کرد و
یا از
آنان دلجویی می کرد ، در این نامه از آنها خواسته مبالغِ بسیار زیادی را به
تعاونی
بپردازند و کلید واحدهایشان را تحویل بگیرند ! مبالغی بین 18 میلیون تومان
تا 23
میلیون تومان . در این نامه هیأت مدیره هزینه یِ تمام شده را تا آن زمان ،
برای هر
متر مربع 766 هزار تومان برآورد کرده بود و این بدهی هایِ واهی را بر این
اساس
تعیین کرده بود و در اقدامی جالب ، تازه این هزینه را هم موقّت خوانده بود و
هزینه
یِ اصلی را بالاتر پیش بینی کرده بود و تعیین آنرا به آینده و اتمام کار
موکول
کرده بود . در حالیکه این مبلغ ، با مبلغِ توافق شده در قرارداد اصلی
مغایرت
داشت و ضمناً متأسّفانه برخلافِ آنچه
پیشتر ادعّا کرده بودند – مبنی بر تمام شدنِ کارِ ساخت و ساز - و براساسِ
آن ،
صورت جلسه یِ تحویل موقّت را با اعضا منعقد کرده بودند ، هنوز کارِ ساخت و
ساز
خانه ها را تمام نکرده بودند .
وقتی اعضایِ ذی نفع در این پروژه اعتراض خود
را نسبت به این ماجرا و درخواست غیرِ منطقی و غیرِ قانونیِ هیأت مدیره
اعلام
کردند، نامه یِ اخطاری از هیأت مدیره به دستشان رسید که اگر ظرف سه روز این
مبالغ
را پرداخت نکنند،تعاونی خانه هایشان را از آنها می گیرد و ضرر و زیان وارد
به
تعاونی را هم از آنها می گیرد و .... !
بعد از چند وقت هم با توجّه به انتقادها و
اعتراض های ما و وقتی هیأت مدیره فهمید که بخش بزرگی از اعضا ، از آنها
شکایت کرده
و به دنبالِ احقاقِ حقوقِ قانونی خود از طریقِ مراجعِ قضاییِ ذی ربط هستند ،
در
اقدامی انفعالی و خلافِ قانون ، نامه هایی برایِ اعضا ارسال کردند مبنی بر
فسخ
یکطرفه یِ قرارداد !
امروز که بیش از دو
سال و نیم از انعقادِ قراردادِ احداث و واگذاریِ واحدهایِ مسکونیِ پروژه یِ
چکاوک
، بین هیأت مدیره یِ تعاونی مسکنِ اعضایِ خانه یِ موسیقیِ ایران و اعضایِ
ذی نفع
در این پروژه می گذرد و این یعنی باید حدودِ یک سال و نیم پیش ، اعضایِ این
تعاونی
صاحبِ خانه هایِ خود می شدند ، نه تنها خانه ای به کسی تحویل نداده اند ،
بلکه با
استفاده از اهرم زور و تهدید می خواهند مبالغی سرسام آور از اعضا گرفته و
اعضایِ
معترض را هم به اخراج و حراج خانه هایشان تهدید کرده اند . جالب است که
حتّا حاضر
نیستند که تا تعیین تکلیفِ این ماجرا از سویِ مراجعِ قانونی ، فعلا اعضایِ
ذی نفع
را به بانک عامل که وام هایِ مربوط به این پروژه را تأمین کرده معرّفی کنند
تا
بابت تأخیر در پرداختِ دیون ، مشکلی برایِ اعضا پیش نیاید
در این ماجرا هیأت مدیره برایِ توجیهِ این
قیمتِ جدید و بهایِ تمام شده یِ غیرقابلِ قبول ، همیشه به دو عامل اشاره می
کند :
یکی بدحسابیِ تعدادی از اعضا که پرداخت هایشان به موقع نبوده و باعثِ کندیِ
روندِ
کار شده است و دیگری تحریم هایِ بین المللی و تورّم ناشی از آن که هزینه
هایِ کار
را بالاتر از میزانِ پیش بینی شده کرده !! .
در حاایکه داستان همان مبالغی است که از خزانه جیب هنرمندان گم شده است نه
تحریم
های خزانه داری آمریکا
هیأت مدیره یِ تعاونی مسکنِ اعضایِ خانه یِ
موسیقیِ ایران (به ریاست داریوش پیرنیاکان)
در آخرین اقدامِ غیرِ قانونیِ خود ، در تاریخِ 27 مرداد 1392 ، مجمعِ عمومی
ای عادّی سالیانه ای برایِ انتخاباتِ هیأت مدیره یِ جدید ( بعد از یکسال و
اندی
تأخیر ) و بازرس و ... تشکیل داد و در این مجمعِ عمومی ، در همان ابتدایِ
کار،
تعدادِ زیادی از اعضا را به داخلِ سالنِ محلِّ برگزاریِ مجمع راه ندادند ،
به
بهانه یِ عدمِ عضویّتِ آنها در تعاونی . درحالیکه همگیِ آنها حقِّ عضویتِ
خود را
به تعاونی پرداخت کرده بودند و در دو پروژه یِ مسکونیِ این تعاونی هم ذی
نفع بودند
و البتّه در پیگیری ها و برّرسی هایی که که به عمل آمد ، مشخص شد
این هیأت مدیره در خصوصِ عضویّتِ این اعضا دست به کاری زده که دیگر از حدِّ
یک تخلّفِ ساده یِ آیین نامه ای و اساسنامه ای گذشته و می تواند جنبه هایِ
بزرگتری
داشته باشد و همین الان هم تعدادی از این اعضا علیهِ این هیأت مدیره اقدام
به
شکایتِ کیفری و تشکیلِ پرونده کرده اند و پیگیرِ شکایتِ خود هستند . ماجرا
این
بوده که این هیأت مدیره در اقدامی غیرِ قانونی ، این افراد را بجایِ هدایت
به سمتِ
بانکِ توسعه یِ تعاون و اینکه شماره یِ حسابِ مربوط به صندوقِ گسترشِ
تعاونی هایِ
کشور را به آنها بدهد تا 30 هزار تومانِ حقِّ عضویّت خود را به این حساب
واریز
کنند و بعد تعاونی آنها را به اداره یِ کلِّ تعاون ، کار و رفاهِ اجتماعیِ
استانِ
تهران معرّفی کرده و آنها را عضوِ تعاونی کند ، شماره حسابِ خود تعاونیِ
مسکنِ
اعضایِ خانه یِ موسیقی را به آنها داده بود و مبالغِ 30 هزار تومان یادشده
هم به
حسابِ تعاونی مسکنِ اعضایِ خانه یِ موسیقی واریز شده بود و این افراد هم به
آن
ادره یِ کل معرّفی نشده و عضوِ تعاونی نشده بودند !
وقتی کار به اینجا می کشد سر و کله اعضا جدید پیدا می شود! مطربان ریش
تراشیده های
ادکلن زده ی حاکمیت!! یک استاد چهار واحد غصب می کند دیگری 5 واحد یکی از
همسرش
طلاق می گیرد که همسرش بتواند خانه بگیرد و پس از عقد قرارداد دوباره رجعت
می
فرماید و خلاصه ماجرا هم خوردند و هم بردند!
در ادامه یِ همین مجمعِ عمومی حقِّ کاندید شدن
برایِ عضویّت در هیأت مدیره و سمتِ بازرسی را از افراد گرفته و فقط اجازه
دادند که
آن افرادی که خودشان دستچین کرده و موردِ اعتماد می دانستند در انتخابات
کاندید
شوند . بهانه یِ آنها هم این بود که ما پیشتر در روزنامه یِ اطّلاعات آگهی
کرده
بودیم که هر کس می خواهد کاندید شود ، باید پیشتر به دفتر تعاونی اعلام می
کرده و
درخواست کتبی اش را به دفترِ تعاونی تحویل می داده و شما این کار را نکرده
اید یکی از اعضا به عنوان اعتراض اعلام می کند که شما در آگهی برگزاریِ
این مجمع در سایتِ
مربوط به تعاونی ، این مطلب را قید نکرده اید و باید این را هم در آن آگهی
می
نوشتید و به مواردِ پیشین و انتخابات هایِ قبلی هم استناد می کند که این
موارد در آنها رعایت شده بود . رئیسِ
هیأت مدیره ( جنابِ آقایِ پیرنیاکان ) در پاسخ گفت که ما الزامی برایِ این
کار
نداشتیم و همان آگهی ما در روزنامه یِ اطّلاعات کفایت می کرده . در پاسخِ
ایشان هم
به مواردِ مشابهِ پیشین استناد می شود و
هم به اساسنامه یِ تعاونیِ مسکنِ اعضایِ خانه یِ موسیقیِ ایران که خودِ
آقایان
آنرا امضا کرده بودند که در آن هیأت مدیره را ملزم کرده اند که دعوت نامه
یِ
مجامعِ عمومی با قید زمان و مکان و دستورِ جلسه و سایرِ مواردِ مرتبط با آن
به
شکلِ کامل هم در روزنامه آگهی شود و هم در محلِّ دفترِ تعاونی نصب شود ( که
این
کار هم انجام نشده بود ) و هم در سایتِ تعاونی درج شود . این موضوع را در
نامه ای به اداره یِ کلِّ
تعاون ، کار و رفاهِ اجتماعیِ استانِ تهران هم گزارش می شود و تقاضای ابطال
انتخابات
و برگزاریِ مجدّدِ آن را می شود و متأسّفانه واکنشی از طرفِ آنها مشاهده
نمی شود و
کارشناسِ مربوطه ( آقایِ محمودی ) حاضر به شنیدنِ حرف ها و استدلال هایِ
شاکیان هم
نمی شود .
سپس کار به تطمیع و تهدید برخی شاکیان ذی
نفوذ می رسد و جالب اینکه در این جلسه سرو کله سرسلسله امنیتی های ادکلن
زده و ریش
تراشیده نظام علی مرادخانی نیز پیدا می شود که فقط می نشیند و هیچ نمی گوید
اما
جالب اینجاست که چند صباح بعد وقتی در پشت صحنه کنسرتی یکی از استادان
موسیقی که
خود نفع و سهمی در این ماجرا نداشته و برای دلسوزی و احساس مسوولیت به آقای
مرادخانی موضوع تعاونی را متذکر می شود ایشان به کل اظهار بی اطلاعی می
کنند و قول
می دهند نمایندگان شاکیان را به حضور پذیرفته و موضوع را پیگیری کنند که
اکنون پس
از شش ماه هنوز بارگاه سرسلسله عشاق راهی برای سوختگان باز نکرده ست.
دستگاه تبلیغاتی به کار می افتد
با بالاگرفتن موضوع شکایت مال باختگان حرکت عجیبی در مطبوعات تحت نفوذ اتفاق می
افتد اسفند ماه جاری اعضا شورای عالی خانه موسیقی (که اغلب در این ماجرا نقشی
نداشته اند) در حرکتی نا معمول در روزنامه اعتماد جمع می شوند تا ابعاد اتهام سرقت
هنری آقای داریوش پیرنیاکان (عضو هیات مدیره خانه موسیقی و رییس هیات مدیره تعاونی
مسکن مذکور) را در موردی که سال 1390 اتفاق افتاده در انتهای سال 92 !! بررسی کنند
. موضوع چیست؟ کپی برداری از روایت مکتوب مرحوم صالحی از ردیف دوره عالی استاد
شهنازی توسط پیرنیاکان! اتهامی که با توجه به مستندات و شواهد و قرائن قطعی به نظر
می رسد اما آقایان اساتید خود علاوه بر نقش کارشناس نقش قاضی را هم ایفا می کنند و
در اقدامی غیر معمول به وی می تازند. صد البته این اساتید محترم نقشی و عضویتی در
تعاونی مسکن نداشته اند اما سوال اساسی اینجاست چرا بعد از دو سال به این موضوع
پرداخته اند و سبب جنجال آفرینی مطبوعاتی شده اند اما در مورد تعاونی مسکن رسالت
خویش فراموش کرده و تنها به تذکر پشت صحنه کنسرت که بدان اشاره شد اکتفا کرده اند؟
آیا موضوع را نمی دانسته اند؟ چرا می دانسته اند
آیا سرقت دار و ندار 64 هنرمند موضوعی کم اهمیت تر از سرقت یک کتاب است؟ خیر کم
اهمیت تر نیست؟
آیا خود در این تخلف ها سهیم بوده اند و نخواسته اند موضوع باز شود؟ خیر سهیم
نبوده اند
پس چرا مطرح نمی شود؟
جواب ساده است سرسلسله از طریق بنگاه های رسانه ای اش می خواهد از پیرنیاکان که
اخیرا آیت الله مکارم شیرازی هم به او تاخته است و مهره سوخته شده است یک قربانی
بسازد با جنجال حول و حوش یکی از اتهامات سرقت او ، ذهن ها را به گونه ای آماده
کنند تا کل افتضاح مالی خانه موسیقی را هم گردن او بیاندازند! و داریوش پیرنیاکان
بشود بابک زنجانی خانه موسیقی تا با جنجال حول و حوش او سایر مختلصین محترم و دانه
درشت تر ها در حاشیه امنیت به خدمت به فرهنگ و هنر نظام مقدس جمهوری اسلامی ادامه
دهند.
باری افتضاح مالی تعاونی مسکن خانه موسیقی (که اسناد آن نزد اینجانب محفوظ است)
تنها یک نمونه بود تا مخاطبان به فساد گسترده مالی و اخلاقی حاکم در نهاد های به
اصطلاح اصلاح طلب طراحی شده توسط امنیت خانه مبارک پی ببرند
و تو خود حدیث مفصل بخوان زین مجمل
در پایان قلمم را از نام سخیف و ننگین
برخی مدیران خانه موسیقی به کلامی از شاعر بزرگ آزادی احمد شاملو تطهیر می
کنم که :
" هدف شعر تغيير بنيادين جهان است و درست
به همين علت هر حكومتي به خودش حق مي دهد شاعر را عنصري ناباب و خطرناك تلقي
كند.
اهل سياست به قداست
زندگي نمي انديشد بلكه زندگان را تنها به مثابهء وسايلي ارزيابي ميكند كه
عندالاقتضاء بايد بي درنگ قرباني پيروزي او شود و اي بسا به همين دليل است كه بايد
قبول كرد در جهان هيچ چيز شرط هيچ چيز نيست و در دنياي بي قانوني كه اداره و
هدايتش به دست اوباش و ديوانگان افتاده هنر چيزي است در حد تنقلات و از آن اميد
نجات بخشيدن نميتوان داشت... "
احمد شاملو